روزنوشت های یک بانو

یک زن،یک همسر ویک مادر هستم

خاطرات هتل

یه روز که رفتم هتل و دفتر صندوق رو چک کردم دیدم دیشب مسافر جدید اومده

یه آقای تنها حدودا50ساله

نکته عجیبش این بود که صبحانه رو سفارش کرد براش ببریم تو اتاقش

موقع ناهار هم دو پرس غذا سفارش داد که بازهم ببریم اتاقش

شام هم همینطور

ولی خب همه دیده بودن که این آقا تنها وراد هتل شده

حتی فیلم ها رو هم چک کردیم

ولی تنها بود

بچه های خونه داری میخواستن به بهانه ی نظافت برن تو اتاق که خب نظافت نخواست

منم تو فکرش موندم که ینی چی

اون روزها کل حرف بچه های هتل این آقا بود

با خودم میگم شاید یه چمدون بزرگ داشته و ی نفر اون تو بوده :دی

حدسه دیگه

متاسفانه موقع تسویه ش من هتل نبودم

۲ صحبت ۰ موافق ۰ مخالف
اقلیما ...
۲۱ مهر ۱۵:۴۰
چقدر جنایی میکنینش خواهر من،طرف فقط شیکمو بوده:))

جواب :

ی آدم نی قلیون مگه شیکمو میشه
دوپرس یا شاید چند مدل غذا سفار میداد
اقلیما ...
۲۱ مهر ۱۵:۵۸
شاعر می‌فرماید فلفل نبین چه ریزه:)))

شایدم احتکار می‌کرده :)))

جواب :

خخخخ
شایدم
هنوزم که هنوزه وقتی با همکارای سابقم حرف میزنم یادش میکنیم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
نبسته ام به کس ، دل
نبسته کس ، به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها ، رها من
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان