اولین روز مهرماهی تون بخیر و شادی باشه دوستان
امیدوارم آغاز خوبی برای محصلین و دانشجوها باشه
ولی از صمیم قلب خوشحالم ک درس نمیخونم😅
اینهمه سال دوری از دفتر و کتاب و استاد باعث شده به یه تنبلی شیرین دچار بشم و اصن حاضر نیستم به دوران درس و دانشگاه برگردم😁
بااینکه شاگرد زرنگ بودما فک نکنین یوقت تنبل بودم و ازدرس فراری😱نه!!!!!!!
دوران تحصیلم که مرور میکنم یه نکته باحال داره توش
اینکه من هیچ وقت معدل نهاییم بیست نبوده
دوران دبستان معدل نهایی هر سالم ۱۹بود
دوران راهنمایی ۱۸
دوران دبیرستان۱۷
و فوق دیپلمم ۱۶بود
دیگه فک کنین من اگه قرار بود تا دکترا و فوق دکترا میخوندم چه آبرویی از خودم میبردم بااین سیر نزولی معدلم😅
پس میبینید ک ترک تحصیل من همچین زیادم بد نشد
عوضش داداش کوچیکم با رتبه ی دورقمی کارشناسی قبول شد و روی همه رو کم کرد،کی فکر میکرد بچه ی ته تغاری و شر و شلوغ مامانم ک درست و حسابی هم درس نمیخوند دولتی لیسانس بگیره
ولی خب دلم براش می سوزه ک با اینهمه تلاش کار درستی نصیبش نشد
-----------------------------
همیشه آرزو داشتم با بچه م برم مراسم شیرخوارگان حسینی
ولی خب پاشا جون من به این مراسم نرسید،ولی ان شالله خدا قسمت مون کنه سال دیگه میریم،اون موقع ان شالله ده ماهه شده😊
خیلی دوست داشتم شب اول محرم برم حرم،ولی همسری گفت فردا شب،ینی دیشب بریم حرم
ولی دیشب مامانم اینا اومدن خونمون
طفلکی برام کلی سبزی خریده بود و شسته و ریز کرده بود و من فقط باید بسته بندی میکردم😊
کلی شرمنده شدم
مامان خندید و گفت امسال برات اینکارو کردم،سال دیگه خودت میدونی و پسرت،هی بگی نکن،دست نزن،بشین بچه😁
الهی من فدای شلوغ کاریاش بشم😍
داداش بزرگه زحمت کشید و آینه ی حموم رو برامون وصل کرد ،هروقت میاد من یه دریل کاری دارم تو خونه
بعد رفتن مامان اینا به همسری گفتم پاشو بریم حرم
ولی متاسفانه تنبلی کرد و هی گفت ی ساعت دیگه ی ساعت دیگه ک خوابش برد و منم قهر کردم
ساعت ده سفارش کوکو سبزی دادن،منم درسکوت غذا درست کردم و خوردیم
از پشت پنجره به سمت حرم امام رضا ایستادم و با دلی شکسته کلی گریه کردم
خیلی وقته حرم نرفتم و آقا هنوز منو نطلبیده،گفتم آقا من بدم قبول،این طفل بی گناه ک تقصیری نداره،ب خاطر اونم ک شده بطلب بیایم زیارت،نمیدونین چه درد بدیه،اینکه اینهمه ب آقا نزدیک باشی ولی نتونی بری پابوسش
از دیشب تو خودمم،باهمسری حرف نمیزنم،طلبیده نشدن تقصیر اون نیست ولی خب من دستم به جایی نمیرسه با همسری سرسنگین شدم
خودش میدونه که اگه تنبلی نمیکرد میتونستیم بریم حرم
-------------------
دیشب پاشا خیلی عجیب تکون میخورد،انگار میخواست روی شکمم یک بعلاوه(+)طراحی کنه،گاهی ب زیر سینه و پایین شکمم فشار وارد میکرد،گاهی ب پهلوهام در حد سوراخ شدن فشار میاورد😢
با وجود دردای یهویی ولی خیلی برام شیرینه دیدن حرکتاش
باباشم ک غش میکنه براش
روز پنجشنبه صبح نوبت مراقبت بهداشت داشتم
وزنم رو چک کرده شدم ۹۰کیلو😥
از ۲۵مرداد تا ۳۰شهریور ۲کیلوگرم اضافه کردن برای یک زن باردار زیاده آیا؟
اینا که کشتن منو،اول گفتن حتما دیابت داری،آزمایش دادم قند ناشتا و بعد صبحانه م ۹۳و۸۳بود
حالا میگن حتما دفع پروتئین داری😢😭 باید آزمایش ادار ۲۴ساعته بدی
این وسط متخصص زنانی ک تحت نظرشم میگه همه آزمایشات عادیه
ولی پزشک عمومی مرکز بهداشت منو به سیخ سرخ کشیده
من نه ورم دارم،نه فشارم بالاس چرا شک کردن به دفع پروتئین؟
وای پاشا پهلوهامو سوراخ کرد
--------------------------------
روز پنج شنبه بعد ازاینکه از بهداشت برگشتم نیم ساعت خوابیدم
بعدش ناهار لوبیا پلو درست کردم و چسبیدم ب جارو کشیدن خونه
آشپزخونه رو هم حسابی سابیدم و با یه کمر درد شدید ولو شدم رو زمین
همسری که اومد ناهار خوردیم و من سریع ظرفارو شستم ک بعدش تنبلی نیاد سراغم و ظرفا روی هم تلنبار نشه(عادت بد همیشگی من🙈)
وحالا بعد گذشت تقریبا سه روز خونه هنوز مث گل می مونه😊😉😁
-------------------------
امروز میخوام با پارچه ی چادر نمازیم برای خواهری مقنعه آستین دار برای نماز بدوزم
دیروز فیلمش رو دیدم و فکر میکنم بتونم بدوزم براش😊
----------------------
خب من برم ظرفای صبحانه رو بشورم و برم سراغ خیاطی
لطفا دعا کنید آقا مارو هم بطلبه😢😭