روزنوشت های یک بانو

یک زن،یک همسر ویک مادر هستم

پدر شوهر

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

نمایشگاه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

فراموشی

خدای من

مگه میشه

چرا من باید این روز به این مهمی رو فراموش کنم

دیروز و دیشب اینقدر اذیت شدم

اینقد پاشا اذیت کرد که اصلا متوجه تاریخ نبودم

شوهر بینوای  من

منو ببخش

به خودت ک روم نمیشه بگم،ولی اینجا اعتراف میکنم

من واقعا زمان از دستم خارج شده بود

حتی صبح ک میگفتی عصری میخوام این پیراهن رو باکت شلوارم بپوشم

من نمیدونستم که امروز ،روز افتتاح نمایشگاس

واقعا متاسفم

الان که الهام زنگ زد گفت داره میاد خونمون فهمیدم که ای وای

امروز افتتاحیه س

چقدر دیشب الکی حرص خوردم و ناراحت شدم😩😢

خداروشکر که باهات بدرفتاری نکردم و به ی درد دل مختصر رضایت دادم


دوستای عزیزم

دوستانی که این مطلب رو میخونین

لطفا برای افتتاحیه ی بی دردسر و آسون نمایشگاه همسرم دعاکنین

می ترسم با این حجم از استرس سکته کنه

۲ صحبت ۱ موافق ۰ مخالف

کلافه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

عصبانی

از ساعت نه صبح رفته سرکار

الان ساعت بیست دقه به دوازده شبه هنوز ازش خبری نیست

یه زنگم نزده

من زنگ زدم گفت توراهم

ی حسی بهم میگه رفتن برای نمایشگاه کت شلوار بخرن

خدا بهش رحم کنه اون مدلی ک منشی شون پیشنهاد داده نباشه

وگرنه علی میدونه و اون روی ... من

هم گرسنه م هم خسته م هم عصبیم هم خوابم میاد

۱ صحبت ۰ موافق ۰ مخالف
درباره من
نبسته ام به کس ، دل
نبسته کس ، به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها ، رها من
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان